مجله علمی خبری اینفو
معنی نام مُجیر
مُجير: (عربي) 1- (در قديم) پناه دهنده، فريادرس؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) مجیر بیلقانی: [قرن 6 هجری] شاعر ایرانی، از مردم آذربایجان، که دیوان شعرش در دست است و به خاطر شعری که در هجو مردم اصفهان گفت و آنان را بر ضدّ خود برانگیخت، شهرت دارد.
معنی نام مُحب
مُحب: (عربي) 1- (در قديم) محبت ورزنده به كسي يا به چيزي، دوست دارنده، دوستدار؛ 2- (در تصوف) دوستدار خداوند، سالك.
معنی نام محبوب
محبوب : (عربي) 1- آنكه يا آنچه كه مورد علاقه و توجه ديگران است، دوست داشتني، مورد محبت؛ 2- (در تصوف) خداوند، چنانچه به طور مطلق حق را محبوب گويند.
معنی نام محتشم
محتشم: (عربي) 1- داراي حشمت و شكوه، با حشمت؛ 2- (در قديم) داراي خَدَم و حَشَم زياد؛ 3- (به مجاز) بزرگ و توانگر و ثروتمند؛ 4- (اَعلام) محتشم: (= محتشم كاشاني) [قرن10 هجری] شاعر مرثیه سرای ایرانی، که به ویژه 12 بند او در مرثیهي شهیدان کربلا معروف است. دیوانش به نام جامعالطایف چاپ شده است.
معنی نام محراب
محراب : (عربي) 1- جايي از مسجد (معمولاً با معماري خاص) در سمت قبله كه امام جماعت هنگام نماز خواندن در آنجا ميايستد؛ بخشي از يك عبادتگاه كه هنگام عبادت در آنجا ميايستند يا رو به آن قرار ميگيرند؛ 2- (در قديم) (به مجاز) عبادتگاه، قبله؛ 3- (در عرفان) هر مطلوب و مقصودي كه دل متوجه بدان باشد آن را محراب گويند.
معنی نام محسن
محسن: (عربي) 1- (در قديم) نيكوكار، احسان كننده؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) 1) نام فرزند علي ابن ابيطالب(ع)؛ 2) نام فرزند امام هفتم شيعيان امام موسيالكاظم(ع).
معنی نام محمّد
محمّد : (عربي) 1- ستوده، بسيار تحسين شده؛ 2- آنكه خصال پسنديدهاش بسيار است؛ 3- (اَعلام) 1) حضرت محمّد (=حضرت رسول): [571 میلادی- 11 هجری] پیامبر اسلام(ص). ملقب به مصطفی، از قبیلهي قریش و طایفهي بنی هاشم در مکهي عربستان. پس از وفات پدرش عبدالله، زاده شد. مادرش را در 5 سالگی از دست داد. در 25 سالگی ازدواج کرد. برای تجارت به برخی سرزمینهای همجوار سفر کرد. در 40 سالگی مردم را به دین اسلام فراخواند. پس از 13 سال به یثرب (مدینه) مهاجرت کرد. با کمک مردم این شهر اسلام را در سراسر عربستان گسترش داد. در مدینه درگذشت؛ 2) نام سورهي چهل و هفتم از قرآن کریم دارای سی و هشت آیه؛ 3) نام سه تن از امویان آندلس؛ 4) نام شش تن از شاهان عثمانی؛ 5) نام دوازده تن از فرمانروایان غرناطه از سلسهي بنونصر؛ 6) نام سه تن از شاهان تیموری هند؛ 7) محمّد ابن محمود غزنوی: شاه غزنوی [421-432 قمری]، ملقب به جلالالدوله؛ 8) محمّدابن ملکشاه: (= سلطان محمّد اول سلجوقی)، شاه سلجوقی [498-511 قمری] از سلسلهي سلجوقیان بزرگ؛ 9) محمّد ابن منّور: [قرن 6 هجری] نویسندهي ایرانی، مؤلف کتاب اسرارالتوحید، در شرح حال و سخنان جدش ابوسعید ابوالخیر؛ 10) محمّد حنفیه: [16-81 قمری] فرزند حضرت علی(ع) از خوله؛ 11) محمّد خوارزمشاه: شاه سلسلهي خوارزمشاهیان [596-617 قمری]؛ 12) محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق و کردستان [548-554 قمری] ملقب به محمّد ثانی؛ 13) محمّد شاه قاجار: شاه ایران [1250-1264 قمری]، ملقب به محمّد شاه غازی، پسر عباس میرزا نایب السلطنه و نوهي فتحعلی شاه.
معنی نام محمود
محمود : (عربي) 1- (در قديم) آن كه يا آنچه ستايش شده است، ستوده شده و مورد پسند، نيك، خوش؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) 1) نام دو تن از شاهان عثمانی. محمود اول: شاه [143-181 قمری]. در زمان او ایرانیان به فرماندهی نادرشاه سرزمینهاي اشغالی را از عثمانی باز پس گرفتند. محمود دوم: شاه [1223-1255 قمری] در زمان او یونان و مصر استقلال یافت و از حکومت عثمانی جدا شد؛ 2) محمود محمود: [1261-1344 شمسی] نویسنده، مورخ و پژوهشگر ایرانی از مردم تبریز، مؤلف تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم،مترجم شهریار ماکیاولی و جنگ نفت؛ 3) محمود ابن محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق [511-525 قمری]، ملقب به مغیثالدین، که با سلطان سنجر جنگید و شکست خورد؛ 4) محمود ابن عثمان: [زنده در 728 هجری] از جانشینان شیخ مرشد ابو اسحاق کازرونی و مؤلف کتابی دربارهي او به نام فردوسالمرشدیه؛ 5) محمود ابن ملکشاه سلجوقی: شاه سلجوقی [485-487 قمری]، ملقب به ناصرالدین که در 4 سالگی از سوی مادرش ترکان خاتون در اصفهان به تخت نشست. ولی از همان آغاز با مخالفت هواداران برادرش برکیارق مواجه شد و با مرگ ترکان خاتون، عملاً سلطنتش برچیده شد و به زودی از مرض آبله درگذشت؛ 6) محمود افغان (= شاه محمود): شاه ایران [1135-1137 قمری]، سرکردهي سپاهی از افغانان، که به ایران تاختند و اصفهان را محاصره کردند. شاه سلطان حسین به نزد او رفت و با اهدای تاج سلطنت، او را به شاهی شناخت. محمود دو سال بعد به دست پسرعمویش اشرف کشته شد؛ 7) محمود شاه اینجو: [قرن 7 و8 هجری] امیر فارس و بنیانگذار سلسلهي اینجو، ملقب به شرفالدین، که به فرمان آرپاخان مغول کشته شد؛ 8) محمود غزنوی: مقتدرترین و معروفترین شاه غزنوی [388-421 قمری]، ملقب به سیفالدوله و یمینالدوله، که سلسلههاي سامانی و ایلک خانی را برانداخت، امیرصفاری را خراجگزار ساخت و بر قلمروی از پنجاب تا ری و اصفهان و سمرقند دست یافت؛ 9) محمود یلواج: [قرن 7 هجری] وزیر چنگیزخان مغول و سفیر او در دربار سلطان محمّد خوارزمشاه. پس از مرگ چنگیزخان، از طرف اُگتای، حاکم ختا شد.
معنی نام محييالدين
محييالدين : (عربي) 1- زنده كننده و حيات بخش دين؛ 2- (اَعلام) 1) محييالدين (= ابوسعید محمّد نیشابوری) [476-550 قمری] فقیه و مؤلف ایرانی، که در حملهي ترکان غز کشته شد. از آثار اوست : الانتصاف فی مسایل الخلاف والمحیط فی شرح الوسیط، هر دو به عربی؛ 2) ابوبکر محیّیالدین محمّد، ملقب به ابن عربی: [560-638 قمری]، ادیب، شاعر و صوفی آندلسی، که در کشورهای اسلامی سفرهای زیادی کرد. از آثار اوست: فتوحات مَکیّه و فُصوصُ الحِکَم؛ 3) محییالدین ملقب به اورنگ زیب (= عالمگیر): شاهزاده و امپراتور [1068-1118 میلادی] گورکانی هند، پسر شاه جهان، که پدر و برادر خود را کشت، درباری باشکوه برپاکرد، قلمرو خود را گسترش داد و بر غیر مسلمانان سخت گرفت.
معنی نام مختار
مختار : (عربي) 1- آن كه در انجام دادن يا انجام ندادنِ كاري آزاد است، صاحب اختيار در مقابل مجبور؛ 2- (در قديم) انتخاب شده، برگزيده شده؛ 3- (در قديم) گزيده، ممتاز، عالي؛ 4- (اَعلام) مختار ابن ابی عبید ثقفی: [1-67 قمری] سردار عرب، که در سال 66 در کوفه به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد و مردم را به خلافت محمّد حنفیه فراخواند، سپاهیان ابن زیاد را شکست داد و او را کشت. عبدالله ابن زبیر برادرش مصعب را به سرکوبی او فرستاد و مختار در جنگ با وی کشته شد.